تاریخ و روابط فرهنگی - اکسیتان ها
در حالی که در گستردهترین مفهوم، یک مبنای جغرافیایی و زبانی برای نامگذاری "اکسیتان" وجود دارد، سیر توسعهای که به دنبال آن اکسیتانی دنبال میشود و آن را از فرانسه به عنوان یک کل متمایز میکند، ریشه در یک سری رویدادهای مهم تاریخی و پیشتاریخی دارد. نصف النهار فرانسه را بیشتر با فرهنگ های مدیترانه مرتبط می کند تا با قبایل ژرمنی که در شمال بسیار تأثیرگذارتر بودند. اولین کسانی که به این منطقه آمدند یونانی ها بودند که در سال 600 قبل از میلاد ماسالیا (مارسی کنونی) را تأسیس کردند. و بومیان نصف النهار را وارد دنیای پر جنب و جوش تجارت تحت سلطه یونان در مدیترانه کرد. این تجارت تجاری تأثیرات فرهنگی را با خود به همراه داشت و سنت هلنیستی را در معماری و چیدمان مراکز شهری و بناهای تاریخی عمومی معرفی کرد که این منطقه با مدیترانه مشترک است، اما نه با شمال فرانسه. دومین رویداد یا رویدادهای مهم، امواج متوالی مهاجرت سلت ها به تنگه گالی بود که توسط جنبش های توسعه طلبانه قبایل ژرمن در پشت خود از شمال و شرق به آنجا رانده شدند. «فتح» قلمرو سلتی ها با شهرک سازی بود تا با زور اسلحه. زمانی که رومی ها به اواسط قرن دوم قبل از میلاد وارد شدند. - سومین تأثیر عمیق خارجی - قبلاً فرهنگ مدیترانه ای "مدرن" پر رونق وجود داشت. آب و هوا مساعد بودپذیرش محصولات "مدیترانه ای" مانند انگور، انجیر و غلات، در حالی که نزدیکی و تماس تجاری، پذیرش شیوه های یونانی سازمان اجتماعی و بیان فرهنگی را تسهیل کرد.
نفوذ یونانی، هر چقدر هم که ممکن است در ساحل مدیترانه قوی بوده باشد، اساساً مبتنی بر تجارت بود و بنابراین به شدت در منطقه مارسی قرار داشت. با آمدن لژیون های رم، برای اولین بار یک وحدت نصف النهاری بزرگتر پدیدار شد. اگرچه فتح روم بسیار فراتر از تنگه جنوبی است که اکنون، به درستی، اکسیتانیه است، اما عمدتاً در جنوب بود که تأثیرات مستقیم رومیسازی احساس شد - زیرا در اینجا رومیها مستعمرات واقعی را ایجاد کردند، نه پایگاههای نظامی ساده. رومی ها آنچه را که امروزه به عنوان ویژگی های متمایز منطقه به نظر می رسد معرفی کردند: شهرهایی که بر اساس مدل رومی طراحی و ساخته شدند. شرکت کشاورزی دستور داده شده بر اساس اصول latifundia. بناهای نظامی و معابدی که خدایان رومی را جشن میگیرند. اما، بالاتر از همه، رومی شدن قوی زبان و معرفی قوانین رومی به منطقه.
همچنین ببینید: جهت گیری - کوتوپاکسی کیچوااین اتحاد ظاهری دوام نیاورد. قبایل آلمانی از شرق و شمال که خود تحت فشار دائمی گسترش هون ها به سمت غرب بودند، به سمت غرب حرکت می کردند. در آغاز قرن پنجم، دولت امپراتوری روم دیگر نمی توانست مانع از آن شودهجوم آنها به سرزمین های گولش. رم که به سرعت دارایی های شمالی تر خود را به مهاجمان وندال ها و سوئی ها و بعداً فرانک ها از دست داد، دوباره گروه بندی کرد و حضور خود را در جنوب تثبیت کرد. گول، بریتانی و اسپانیا اهمیت زیادی به عنوان نوعی منطقه حائل حفاظتی برای ایتالیا داشتند. مهاجمان شمال گال این مناطق جدید را با زور اسلحه گرفتند و به تعداد نسبتاً زیادی ساکن شدند. در جنوب، تازه واردان ویزیگوتها بودند که چهارمین نفوذ خارجی بزرگ در منطقه را تشکیل میدهند. ویزیگوتها نسبت به الحاق این سرزمینهای جدید به شیوهای کمتر از آنچه که توسط قبایل مهاجم در شمال اتخاذ شده بود، برخورد کردند. تعداد سکونتگاههای آنها نسبتاً کمتر بود—آنها چندان به تصرف زمین علاقهمند نبودند که به کنترل اداری و اقتصادی، و بنابراین اجازه میدادند تا شیوههای فرهنگی از قبل موجود با خودشان همزیستی کنند.
اولین ارجاعات تاریخی مهم به موجودیت "اکسیتان" در قرون وسطی رخ می دهد. این دوران شکوفایی منطقه در زمینه های هنر، علم، ادبیات و فلسفه بود. پادشاهیهای مختلف کوچکتر منطقه در آن زمان در دست خانوادههای مستقر تثبیت شدند - که بیشتر آنها از خانوادههای قدرتمند دورههای گالو-روم و گوتیک ناشی میشدند، اما همچنین شامل خانوادههای اصیل «ساخته» از تبار فرانک بودند که به منطقه در طولدوره کارولینگ.
در طول قرنهای 1100 و 1200، سه خانه اصلی به مقام پادشاهی رسیدند (اگرچه قبل از این زمان قلمروهای مستقل کوچکتری در اکسیتانیا وجود داشت). اینها عبارتند از: آکیتن، در غرب، که بعداً از طریق Plantagenets برای مدتی به حکومت انگلیسی رسید. سلسله کنت های سنت ژیل و تولوز، در مرکز و شرق منطقه، که برجسته ترین شخصیت آنها کنت ریموند چهارم بود. و در نهایت، در غرب، منطقه ای وفادار به کاتالان های اسپانیا. تاریخ منطقه در این زمان اساسا تاریخ مبارزات این سه قدرت است.
همچنین ببینید: ایرانیان - مقدمه، مکان، زبان، فولکلور، دین، اعیاد مهم، آداب گذربا از دست دادن، در اواخر دهه 1200، در جنگ های صلیبی آلبیژن، اکسیتانیا نیز شروع به از دست دادن استقلال خود کرد، روندی که در سال 1471 تکمیل شد، زمانی که آکیتن انگلیسی بخشی از فرانسه شد. Occitanie هرگز دیگر یک موجودیت (یا نهادهای سیاسی) مستقل نبود، وجه تمایز خود را از طریق حفظ زبان خود حفظ کرد. این زبان در سال 1539 از استفاده رسمی منع شد، بنابراین کاهش اعتبار و همچنین استفاده آن آغاز شد، اگرچه هرگز به طور کامل ناپدید نشد. شاعر میسترال، از طریق کار خود با گویش پروانسالی اکسیتان در اواخر دهه 1800 و اوایل دهه 1900، یکی از اولین کسانی بود که احترام و قدردانی از زبان را بازگرداند. او و برخی از همکارانش جنبشی به نام Félibrige را تأسیس کردند که به آن اختصاص داشتاستاندارد کردن زبان اکسیتان بر اساس گویش پرووانسالی و ایجاد یک املایی برای نوشتن با آن. در طول تاریخ خود، فلیبریج از اختلاف میان اعضای خود رنج برده است - تا حدی به دلیل این که به تنها یکی از گویشهای اکسیتانی افتخار میدهد، و همچنین به این دلیل که جنبش بهزودی به جای محدود کردن خود، نقشی سیاسی نیز به عهده گرفت. به دغدغه های صرفاً زبانی و ادبی. نقش کنونی آن بخش عمده ای از نیروی سیاسی سابق خود را از دست داده است و در این زمینه جای خود را به جنبش های منطقه گرایی ستیزه جویانه تر داده است.
در طول جنگ جهانی دوم، نگرانیهای جنبشهای منطقهگرای اکسیتان اکثر اعضای آنها را در حمایت از Petain همسو کرد - استثناهایی شامل سیمون ویل و رنه نلی. در طول سالهای اولیه پس از جنگ، انستیتو استودیس اکسیتانها تلاش کرد تا رویکردهای جدیدی را برای مفهوم منطقهگرایی تدوین کند و به رقیب ایدئولوژیک فلیبریج تبدیل شود. مشکلات اقتصادی منطقه، ناشی از این واقعیت است که عمدتاً کشاورزی در یک اقتصاد ملی که به نفع صنعت است، به جنبش منطقهگرایی دامن زده است و باعث ادعای «استعمار داخلی» توسط دولت و ساختار مالی پاریس شده است. منطقه امروز در میان جناح های سیاسی رقیب تقسیم شده است، که هر گونه تلاش هماهنگ برای بهبود کلی منطقه را برای سازماندهی دشوار می کند. شاید تاثیرگذارترین آنها باشدجنبشهای رقیب Comitat Occitan d'Estudis e d'Accion است که در سال 1961 تأسیس شد و بنیانگذاران آن برای اولین بار اصطلاح "استعمار داخلی" را رایج کردند و بر افزایش خودمختاری جوامع محلی در منطقه تمرکز کردند. این گروه که در سال 1971 توسط یک سازمان مبارز و انقلابی تر به نام Lutte Occitane اداره شد، امروز در پی ایجاد یک Occitanie خودمختار است و به شدت خود را با جنبش های اعتراضی طبقه کارگر در سراسر فرانسه می شناسد.