فرهنگ سوئیس - تاریخ، مردم، لباس، سنت ها، زنان، اعتقادات، غذا، خانواده، اجتماعی

 فرهنگ سوئیس - تاریخ، مردم، لباس، سنت ها، زنان، اعتقادات، غذا، خانواده، اجتماعی

Christopher Garcia

نام فرهنگ

سوئیسی

نامهای جایگزین

Schweiz (آلمانی)، Suisse (فرانسوی)، Svizzera (ایتالیایی)، Svizzra (رومانش)

جهت گیری

شناسایی. نام سوئیس از شوئیز، یکی از سه کانتون مؤسس سرچشمه گرفته است. نام هلوتیا از یک قبیله سلتی به نام هلوتیان گرفته شده است که در قرن دوم قبل از میلاد در این منطقه ساکن شدند.

سوئیس فدراسیونی متشکل از بیست و شش ایالت به نام کانتون است (6 ایالت نیمی از کانتون در نظر گرفته می شوند). چهار منطقه زبانی وجود دارد: آلمانی زبان (در شمال، مرکز و شرق)، فرانسوی زبان (در غرب)، ایتالیایی زبان (در جنوب)، و رومانش زبان (منطقه کوچکی در جنوب شرقی). . این تنوع، مسئله فرهنگ ملی را به موضوعی تکراری تبدیل می کند.

مکان و جغرافیا. سوئیس با 15950 مایل مربع (41290 کیلومتر مربع) نقطه گذار بین شمال و جنوب اروپا و بین فرهنگ های ژرمنی و لاتین است. محیط فیزیکی با زنجیره ای از کوه ها (ژورا)، فلات شهری متراکم، و رشته کوه های آلپ، که مانعی را در جنوب تشکیل می دهد، مشخص می شود. پایتخت این کشور، برن، در مرکز این کشور قرار دارد. به دلیل مجاورت با منطقه فرانسوی زبان، بیش از زوریخ و لوسرن انتخاب شد. این شهر همچنین مرکز کانتون آلمانی زبان برن است که شامل یک منطقه فرانسوی زبان است."قومیت" ساکنان علاوه بر این، بسیاری از مردم احساس می کنند که اختلافات قومی بین سوئیسی ها تهدیدی برای وحدت ملی است. حتی به مفهوم فرهنگ نیز با بی اعتمادی نگاه می‌شود و تفاوت‌های بین مناطق اغلب به‌عنوان ماهیت زبانی ارائه می‌شود.

تنش بین گروه های زبانی، فرهنگی و مذهبی همواره این ترس را ایجاد کرده است که اختلافات بین گروهی وحدت ملی را به خطر بیندازد. دشوارترین روابط بین اکثریت آلمانی زبان و اقلیت فرانسوی زبان است. خوشبختانه در سوئیس بعد مذهبی از بعد زبانی عبور می کند. به عنوان مثال، مناطقی از سنت کاتولیک در منطقه آلمانی زبان و همچنین منطقه فرانسوی زبان وجود دارد. با این حال، با کاهش اهمیت اجتماعی بعد مذهبی،

یک روستای کوهستانی سوئیس در منطقه Jungfrau سوئیس. خطر تمرکز بر ابعاد زبانی و فرهنگی را نمی توان نادیده گرفت.

شهرسازی، معماری و استفاده از فضا

سوئیس شبکه ای متراکم از شهرها با اندازه های مختلف است که توسط شبکه گسترده ای از حمل و نقل عمومی و جاده ها به هم متصل شده اند. هیچ شهر بزرگی وجود ندارد و حتی زوریخ نیز با معیارهای بین المللی شهری کوچک است. در سال 1990، پنج مرکز اصلی شهری (زوریخ، بازل، ژنو، برن، لوزان) تنها 15 درصد از جمعیت را تشکیل می دادند. سختگیر هستندمقررات مربوط به ساخت و ساز، و حفظ میراث معماری و حفظ منظر بسیار جدی گرفته می شود.

سبک های معماری خانه های سنتی منطقه ای از تنوع زیادی برخوردار است. سبک معماری نئوکلاسیک رایج را می توان در موسسات دولتی و خصوصی ملی مانند شرکت راه آهن، اداره پست و بانک ها مشاهده کرد.

غذا و اقتصاد

غذا در زندگی روزمره. غذاهای محلی و محلی به طور کلی بر اساس نوع سنتی پخت و پز، غنی از کالری و چربی است که بیشتر برای فعالیت در فضای باز مناسب است تا یک شیوه زندگی بی تحرک. محصولات لبنی مانند کره، خامه و پنیر همراه با گوشت خوک بخش مهمی از رژیم غذایی هستند. عادات غذایی اخیر نشان دهنده نگرانی فزاینده برای غذای سالم و طعم فزاینده برای غذاهای عجیب و غریب است.

اقتصاد پایه. کمبود مواد خام و تولید محدود کشاورزی (یک چهارم قلمرو به دلیل کوه‌ها، دریاچه‌ها و رودخانه‌ها بی‌مولد است) باعث شد سوئیس اقتصاد مبتنی بر تبدیل مواد خام وارداتی به مواد اولیه را توسعه دهد. محصولات نهایی با ارزش افزوده عمدتاً برای صادرات. اقتصاد بسیار تخصصی و وابسته به تجارت بین المللی است (40 درصد تولید ناخالص داخلی [GDP] در سال 1998). سرانه تولید ناخالص داخلی دومین کشور در بین سازمان استبرای کشورهای توسعه و همکاری اقتصادی

تصرف زمین و املاک. زمین را می توان مانند سایر کالاها تملک کرد و مورد استفاده قرار داد، اما برای جلوگیری از ناپدید شدن زمین های کشاورزی، بین زمین کشاورزی و غیرکشاورزی تمایز قائل شد. سوداگری زمین در دهه 1980 رونق گرفت. در واکنش به آن حدس و گمان، اقداماتی برای محدود کردن استفاده رایگان از زمین های خصوصی انجام شده است. برنامه ریزی دقیق زمین برای مشخص کردن کاربری های احتمالی قطعات ایجاد شد. از سال 1983، خارجی های غیر مقیم با محدودیت هایی در خرید زمین یا ساختمان مواجه شده اند.

فعالیت های تجاری. در دهه های آخر قرن بیستم، ساختار اقتصادی سوئیس عمیقاً دگرگون شد. بخش های اصلی اقتصادی مانند تولید ماشین آلات به طور قابل توجهی کاهش یافت، در حالی که بخش سوم رشد قابل توجهی را تجربه کرد و به مهم ترین کارفرما و کمک کننده به اقتصاد تبدیل شد.

تجارت. مهمترین محصولات صنعتی صادراتی ماشین آلات و ابزار الکترونیکی (28 درصد صادرات در سال 1998)، مواد شیمیایی (27 درصد) و ساعت، جواهرات و ابزار دقیق (15 درصد) هستند. به دلیل کمبود منابع طبیعی، مواد اولیه بخش مهمی از واردات است و برای صنعت حیاتی است، اما سوئیس نیز انواع کالاها از محصولات غذایی گرفته تا خودرو و سایر کالاهای تجهیزات را وارد می‌کند. تجارت عمدهشرکای آلمان، ایالات متحده و فرانسه هستند. بدون اینکه به طور رسمی بخشی از اتحادیه اروپا یا منطقه اقتصادی اروپا باشد، از نظر اقتصادی، سوئیس به شدت در اتحادیه اروپا یکپارچه شده است.



شهرهای سوئیس، مانند برن (در اینجا نشان داده شده است) پرجمعیت اما نسبتاً کوچک هستند.

تقسیم کار. در سال 1991، بیش از 63 درصد از تولید ناخالص داخلی را خدمات (تجارت عمده و خرده فروشی، رستوران ها و هتل ها، امور مالی، بیمه، املاک و خدمات تجاری) تشکیل می داد، بیش از 33 درصد مربوط به صنعت بود. 3 درصد توسط کشاورزی. نرخ بیکاری بسیار پایین در طول بحران اقتصادی دهه 1990 با تفاوت های مهم بین مناطق و بین اتباع و خارجی ها به بیش از 5 درصد افزایش یافت. بهبود اقتصادی در سالهای پایانی دهه، نرخ بیکاری را به 2.1 درصد در سال 2000 کاهش داد، اما بسیاری از کارگران پنجاه ساله و کارگران با صلاحیت پایین از بازار کار کنار گذاشته شده اند. سطح صلاحیت تعیین کننده دسترسی به اشتغال و در نتیجه مشارکت در جامعه ای است که برای کار ارزش زیادی قائل است.

قشربندی اجتماعی

طبقات و کاست ها. در یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان، 20 درصد ثروتمندترین جمعیت 80 درصد از کل دارایی های خصوصی را در اختیار دارند. با این حال ساختار کلاس به طور خاص قابل مشاهده نیست. وسططبقه بزرگ است و برای اعضای آن، تحرک اجتماعی به سمت بالا یا پایین نسبتاً آسان است.

نمادهای قشربندی اجتماعی. هنجار فرهنگی این است که ثروت محتاط بماند. نمایش بیش از حد آشکار ثروت ارزش منفی دارد، اما فقر شرم آور تلقی می شود و بسیاری از مردم وضعیت اقتصادی خود را پنهان می کنند.

زندگی سیاسی

حکومت. سوئیس یک "دموکراسی هماهنگ" است که در آن همکاری و اجماع بین گروه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایجاد می شود. فدرالیسم استقلال قابل توجهی را برای کمون ها و کانتون ها که دولت ها و پارلمان های خود را دارند تضمین می کند. مجلس فدرال دارای دو مجلس با اختیارات مساوی است: شورای ملی (دویست عضو که با نمایندگان نسبی کانتون ها انتخاب می شوند) و شورای ایالت ها (چهل و شش عضو یا دو نفر در هر کانتون). اعضای هر دو مجلس برای یک دوره چهار ساله انتخاب می شوند. قوانین مشمول همه پرسی یا رفراندوم اجباری (برای تغییرات قانون اساسی) هستند. مردم همچنین می توانند از طریق یک "ابتکار مردمی" مطالبات خود را مطرح کنند.

مجلس فدرال هفت عضو قوه مجریه را که به شورای فدرال معروف است انتخاب می کند. آنها یک دولت جمعی با ریاست دوره ای یک ساله عمدتاً برای وظایف تشریفاتی تشکیل می دهند. معیارهای متعددی در انتخاب اعضای شورای فدرال از جمله حزب سیاسی در نظر گرفته می شودعضویت (از اواخر دهه 1950، ترکیب سیاسی از «فرمول جادویی» پیروی می کند که به هر یک از سه حزب اصلی دو نماینده و به حزب چهارم یک نماینده می دهد)، منشاء زبانی و کانتونی، وابستگی مذهبی و جنسیت.

رهبری و مقامات سیاسی. موقعیت های رهبری را می توان با ستیزه جو بودن (معمولاً در سطح جمعی) در یکی از چهار حزب دولتی به دست آورد: FDP/PRD (لیبرال-رادیکال ها)، CVP/PDC (دموکرات های مسیحی)، SPS/ PSS (سوسیال دموکرات) و SVP/UDC (یک حزب سابق کشاورزان اما از سال 1971 حزب مردم سوئیس در منطقه آلمانی زبان و اتحادیه دموکراتیک مرکز در منطقه فرانسوی زبان). تماس با مقامات سیاسی می تواند نسبتاً آسان باشد، اما یک هنجار فرهنگی می گوید که افراد شناخته شده باید در آرامش رها شوند. فعالیت های متعدد یک جامعه با مشارکت بالا فرصت مناسب تری برای دیدار با مقامات سیاسی تلقی می شود.

مشکلات اجتماعی و کنترل. قانون مدنی و جزایی از اختیارات کنفدراسیون هستند، در حالی که رویه حقوقی و اجرای عدالت

برج های ماترهورن فراتر از یک راه آهن در هنگام صعود به سمت گورنگرات قرار دارند. اسکی و گردشگری بخش مهمی از اقتصاد سوئیس است. مسئولیت های کانتونی. هر کانتون دارای سیستم پلیس و اختیارات خاص خود استپلیس فدرال محدود است. مبارزه با جرایم مدرن مانند پولشویی، نارسایی سیستم های قضایی و پلیسی را آشکار کرد و اصلاحاتی برای توسعه هماهنگی بین کانتون ها و دادن اختیارات بیشتر به کنفدراسیون در حال انجام است.

سوئیس امن است، با نرخ پایین قتل. شایع ترین جرایم نقض قوانین راهنمایی و رانندگی، نقض قوانین مواد مخدر و سرقت است. اعتماد مردم به سیستم قضایی و رعایت قوانین زیاد است، عمدتاً به این دلیل که اکثریت جمعیت در جوامعی زندگی می کنند که کنترل اجتماعی غیررسمی قدرتمند است.

فعالیت نظامی. در یک کشور بی طرف، ارتش کاملاً دفاعی است. این یک شبه نظامی مبتنی بر خدمت اجباری برای همه مردان بین سنین هجده تا چهل و دو است و برای بسیاری از مردم فرصتی منحصر به فرد برای ارتباط با هموطنان سایر مناطق زبانی و طبقات اجتماعی است. بنابراین ارتش اغلب عامل مهمی در هویت ملی تلقی می شود. از سال 1990، چند سرباز سوئیسی در سایت های درگیری بین المللی در فعالیت های پشتیبانی مانند تدارکات فعال بوده اند.

برنامه های رفاه اجتماعی و تغییر

رفاه اجتماعی عمدتاً یک سیستم عمومی است که در سطح فدرال سازماندهی شده و تا حدی توسط سیستم بیمه ای که شامل کمک های مستقیم ساکنان می شود، تامین می شود. استثناء پوشش سلامت است که الزامی است اماغیرمتمرکز در میان صدها شرکت بیمه. مقررات فدرال پوشش سلامت حداقل است و کمک ها متناسب با حقوق فرد نیست. مرخصی والدین به توافقات بخش محور بین کارمندان و اتحادیه ها بستگی دارد. در طول بیست و پنج سال گذشته، هزینه های عمومی برای رفاه اجتماعی به دلیل رکود اقتصادی و افزایش بیکاری و همچنین گسترش سیستم رفاه اجتماعی، با سرعت بیشتری نسبت به تولید ناخالص داخلی افزایش یافته است. انتظار می رود پیری جمعیت فشار بر رفاه اجتماعی را در آینده افزایش دهد. سازمان های غیردولتی اغلب یارانه دریافت می کنند و خدمات تکمیلی به ویژه در حمایت از فقرا ارائه می دهند.

سازمان های غیر دولتی و سایر انجمن ها

زندگی انجمنی از سطح محلی تا سطح فدرال را در بر می گیرد. حقوق رفراندوم و ابتکار باعث مشارکت فعال شهروندان در انجمن‌ها و جنبش‌های متعددی می‌شود که به طور گسترده‌ای وجود دارد

یک پیشخدمت در Glacier Express، یک راه‌آهن کوهستانی معروف، نوشیدنی می‌ریزد. -ساعت سفر بین سنت موریتز و زرمات. با مشورت مقامات سیاسی. جستجوی مقامات برای اجماع اجتماعی منجر به نوعی نهادینه شدن این جنبش ها می شود که به سرعت در نظام اجتماعی ادغام می شوند. این به آن‌ها فرصتی می‌دهد تا ایده‌ها و نگرانی‌های خود را تبلیغ کنند، اما در عین حال منجر به الفاز دست دادن قطعی تندی و اصالت.

نقش ها و موقعیت های جنسیتی

تقسیم کار بر اساس جنسیت. اگرچه وضعیت زنان از دهه 1970 بهبود یافته است، ماده قانون اساسی که به برابری جنسیت می پردازد در بسیاری از زمینه ها مؤثر نبوده است. مدل غالب نقش‌های جنسی سنتی است و حوزه خصوصی را برای زنان در نظر می‌گیرد (در سال 1997، 90 درصد زنان در زوج‌های دارای فرزند خردسال مسئولیت تمام کارهای خانه را بر عهده داشتند) و حوزه عمومی برای مردان (79 درصد از مردان شغل داشتند. در حالی که این نسبت برای زنان تنها 57 درصد بود که مشاغل آنها اغلب پاره وقت است). انتخاب های شغلی زنان و مردان هنوز تحت تأثیر تصورات سنتی از نقش های جنسی است.

وضعیت نسبی زنان و مردان. سوئیس از دیرباز جامعه ای مردسالار بوده است که در آن زنان تسلیم اقتدار پدران خود و سپس به اقتدار شوهران خود می شوند. حقوق برابر برای زنان و مردان نسبتاً جدید است: تنها در سال 1971 حق رای زنان در سطح فدرال ایجاد شد. زنان هنوز در بسیاری از زمینه‌ها محروم هستند: زنان بدون تحصیلات پس از متوسطه به نسبت دو برابر مردان هستند. حتی با سطح تحصیلات مشابه، زنان در مقایسه با مردان دارای موقعیت های کمتر مهمی هستند. و با سطح آموزش قابل مقایسه، زنان کمتر از مردان درآمد دارند (26 درصد کمتر برای مدیران میانی و ارشد). زنانهمشارکت در نهادهای سیاسی نیز نابرابری را نشان می‌دهد: در سطوح اشتراکی، کانتونی و فدرال، زنان یک سوم نامزدها و تنها یک چهارم افراد انتخاب شده را نمایندگی می‌کنند.

ازدواج، خانواده و خویشاوندی

ازدواج. ازدواج‌ها دیگر ترتیبی داده نمی‌شوند، اما از نظر طبقه اجتماعی، درون‌همسری تداوم یافته است. ازدواج های دو ملیتی نشان دهنده روند رو به رشدی است. پس از از دست دادن محبوبیت در دهه 1970 و 1980، نرخ ازدواج در دهه 1990 افزایش یافت. قبل از ازدواج اغلب یک دوره زندگی مشترک وجود دارد. زوج ها در اواخر زندگی ازدواج می کنند و طلاق و ازدواج مجدد امری رایج است. دیگر تعهدی برای مهریه وجود ندارد. امکان شراکت قانونی برای زوج های همجنس گرا در حال بررسی است.

واحد داخلی. خانوارهای متشکل از یک یا دو نفر در دهه 1920 تنها یک چهارم خانوارها را تشکیل می دادند اما در دهه 1990 دو سوم آنها را تشکیل می دادند. خانواده گسترده آغاز قرن بیستم، با سه یا چند نسل در کنار هم، جای خود را به خانواده هسته ای داده است. هر دو والدین مسئولیت خانوادگی مشترک دارند. از دهه 1980، دیگر مدل‌های خانواده رایج‌تر شده‌اند، مانند خانواده‌های تک والدی و خانواده‌های ترکیبی که در آن زوج‌ها با فرزندان حاصل از ازدواج قبلی خود، خانواده جدیدی تشکیل می‌دهند.

ارث. قانون وصیت کننده را محدود می کندبرن در سال 1996 دارای 127469 نفر بود، در حالی که زوریخ، پایتخت اقتصادی، 343،869 نفر جمعیت داشت.

جمعیت شناسی. جمعیت در سال 1998 7,118,000 نفر بود. از سال 1815، زمانی که مرزها ایجاد شد، بیش از سه برابر افزایش یافته است. نرخ زاد و ولد از اواخر قرن نوزدهم رو به کاهش بوده است، اما مهاجرت نقش عمده ای در افزایش جمعیت دارد. از زمان جنگ جهانی دوم و پس از یک سنت طولانی مهاجرت، سوئیس به دلیل توسعه اقتصادی سریع خود به مقصد مهاجرت تبدیل شد و یکی از بالاترین نرخ های خارجی در اروپا (19.4 درصد از جمعیت در سال 1998) را دارد. با این حال، 37 درصد از خارجی ها بیش از ده سال است که در این کشور زندگی می کنند و 22 درصد در سوئیس متولد شده اند.

طبق سرشماری سال 1990، 71.6 درصد از جمعیت در منطقه آلمانی زبان، 23.2 درصد در منطقه فرانسوی زبان، بیش از 4 درصد در منطقه ایتالیایی زبان و کمی کمتر از یک درصد در منطقه زندگی می کنند. منطقه رومانش زبان

وابستگی زبانی. استفاده از زبان آلمانی به اوایل قرون وسطی بازمی‌گردد، زمانی که آلامان‌ها به سرزمین‌هایی که زبان‌های رومی در آنجا در حال توسعه بودند، حمله کردند. تسلط آلمانی در سوئیس به دلیل دوزبانگی در منطقه آلمانی زبان، که در آن از هر دو گویش آلمانی استاندارد و آلمانی سوئیسی استفاده می شود، کاهش یافته است. این گویش ها دارای درجه بالایی هستندآزادی در توزیع اموال، زیرا بخشی از آن برای وراث قانونی محفوظ است که سلب ارث دشوار است. ترتيب تقدم در ميان ورثه قانوني با درجه نزديکي خويشاوندي تعريف مي شود. فرزندان و همسر بازمانده در اولویت هستند. فرزندان سهم مساوی را به ارث می برند.

گروه های خویشاوند. اگرچه گروه های خویشاوند دیگر زیر یک سقف زندگی نمی کنند، اما کارکرد اجتماعی خود را از دست نداده اند. حمایت متقابل در میان گروه های خویشاوند هنوز هم مهم است، به ویژه در شرایط بحرانی مانند بیکاری و بیماری. با افزایش امید به زندگی، افرادی که به تازگی بازنشسته شده اند ممکن است به طور همزمان از والدین و نوه های خود مراقبت کنند.

اجتماعی شدن

مراقبت از نوزاد. اگرچه نیمه دوم قرن بیستم شاهد ظهور پدرانی بود که در تعلیم و تربیت فرزندان خود مشارکت فعال داشتند، هنوز مراقبت از کودک عمدتاً به عنوان مسئولیت مادر تلقی می شود. زنان اغلب در حالی که از نظر حرفه ای فعال هستند با این مسئولیت روبرو هستند و تقاضا برای مراکز مراقبت روزانه بسیار فراتر از در دسترس بودن آنها است. شیوه های مرسوم به نوزادان هم خودمختاری و هم مطیع بودن را می آموزد. از نوزادان انتظار می رود که به سرعت یاد بگیرند که در یک اتاق جداگانه به تنهایی بخوابند و طبق برنامه غذایی و خوابی که توسط بزرگسالان تنظیم می شود، تسلیم شوند.

تربیت و آموزش کودک. تصورات سنتی از تربیت کودک هنوز قوی است. این اغلب به عنوان دیده می شودیک فرآیند طبیعی که عمدتاً در خانواده، به ویژه بین کودک و مادرش اتفاق می افتد. مراکز مهدکودک اغلب به عنوان موسساتی برای کودکانی که مادرانشان مجبور به کار هستند دیده می شود. این مفاهیم هنوز در منطقه آلمانی زبان برجسته هستند و در سال 1999 منجر به رد ابتکار عمل برای نهادینه کردن یک سیستم عمومی بیمه اجتماعی برای زایمان شد. مهدکودک اجباری نیست و حضور در آن به ویژه در منطقه آلمانی زبان کم است. در مهدکودک، در منطقه آلمانی زبان، بازی و ساختار خانواده مانند ترجیح داده می شود، در حالی که در مهدکودک ها در منطقه فرانسوی زبان، توجه بیشتری به رشد توانایی های شناختی می شود.

آموزش عالی. آموزش و پرورش در کشوری که منابع طبیعی کمی دارد ارزش بالایی دارد. به طور سنتی تاکید بر آموزش حرفه ای از طریق سیستم کارآموزی بوده است. پرطرفدارترین حوزه ها، مشاغل دفتری (24 درصد کارآموزان) و حرفه های صنعت ماشین سازی (23 درصد) هستند. کارآموزی در منطقه آلمانی زبان بیشتر از مناطق فرانسوی و ایتالیایی زبان رایج است. در سال 1998، تنها 9 درصد از جمعیت بیست و هفت ساله دارای دیپلم دانشگاهی بودند. آموزش و پرورش عمدتاً یارانه دولتی است، حتی اگر اخیراً هزینه های واحد دانشگاهی به میزان قابل توجهی افزایش یافته باشد. علوم انسانی و اجتماعی با اختلاف زیادپرطرفدارترین رشته ها برای تحصیل (27 درصد از دیپلم ها) به ویژه برای زنان، زیرا 40 درصد از جمعیت دانشجویان دختر این رشته ها را انتخاب می کنند. تنها 6 درصد از جمعیت دانشجویی دختر در رشته های فنی تحصیل می کنند. تفاوت های منطقه ای وجود دارد، به طوری که تعداد بیشتری از دانشجویان فرانسوی زبان در یک دانشگاه تحصیل می کنند.

آداب معاشرت

احترام به حریم خصوصی و اختیار ارزشهای کلیدی در تعامل اجتماعی هستند. در فضاهای عمومی مانند قطار، غریبه ها معمولاً با یکدیگر صحبت نمی کنند. مهربانی و ادب در تعامل اجتماعی مورد انتظار است. در مغازه های کوچکتر، مشتریان و فروشندگان چندین بار از یکدیگر تشکر می کنند. تفاوت های فرهنگی بین مناطق زبانی شامل استفاده بیشتر از عناوین و کارکردهای حرفه ای در منطقه آلمانی زبان و استفاده از بوسه به جای دست دادن در منطقه فرانسوی زبان است.

دین

اعتقادات دینی. کاتولیک و پروتستان ادیان اصلی هستند. برای قرن ها، کاتولیک ها در اقلیت بودند، اما در سال 1990 تعداد کاتولیک ها (46 درصد) بیشتر از پروتستان ها (40 درصد) بود. نسبت افرادی که به کلیساهای دیگر تعلق دارند از سال 1980 افزایش یافته است. جامعه مسلمانان، که بیش از 2 درصد از جمعیت را در سال 1990 تشکیل می دادند، بزرگترین اقلیت مذهبی هستند. جامعه یهودی همیشه بسیار کوچک بوده و تبعیض را تجربه کرده است. در سال 1866، یهودیان سوئیس قانون اساسی را دریافت کردندحقوقی که همشهریان مسیحی خود دارند.

حضور در کلیسا در حال کاهش است، اما عمل به دعا از بین نرفته است.

عمل کنندگان مذهبی. اگرچه قانون اساسی خواستار جدایی کلیسا از دولت است، کلیساها هنوز به دولت وابسته هستند. در بسیاری از کانتون‌ها، کشیش‌ها و کشیش‌ها به‌عنوان کارمند دولتی حقوق دریافت می‌کنند و دولت مالیات‌های کلیسایی را دریافت می‌کند. این مالیات برای افرادی که به عنوان اعضای مذهبی شناخته شده عمومی ثبت نام کرده اند اجباری است، مگر اینکه آنها رسما از یک کلیسا استعفا دهند. در برخی از کانتون ها، کلیساها به دنبال استقلال از دولت بوده اند و اکنون با مشکلات اقتصادی مهمی روبرو هستند.

مرگ و زندگی پس از مرگ. در گذشته مرگ بخشی از زندگی اجتماعی یک جامعه بود و شامل مجموعه ای دقیق از تشریفات بود، اما گرایش مدرن به حداقل رساندن دیده شدن اجتماعی مرگ بوده است. بیشتر مردم در بیمارستان می میرند تا در خانه، تشییع جنازه ها تشییع جنازه را سازماندهی می کنند و دیگر از دسته های عزاداری یا لباس عزاداری خبری نیست.

پزشکی و مراقبت های بهداشتی

در قرن بیستم، امید به زندگی افزایش یافت و هزینه های بهداشتی افزایش یافت. در نتیجه، نظام سلامت با معضل اخلاقی منطقی کردن خدمات سلامت مواجه است. مدل بیوپزشکی غربی در بین مقامات پزشکی و اکثر جمعیت غالب است.و استفاده از داروهای طبیعی یا مکمل (درمان های جایگزین جدید، درمان های عجیب و غریب، و درمان های سنتی بومی) محدود است.

جشن‌های سکولار

جشن‌ها و تعطیلات رسمی از کانتونی به کانتون دیگر متفاوت است. روز ملی (1 اوت) و روز سال نو (1 ژانویه) مشترک در کل کشور است. جشن های مذهبی مشترک پروتستان ها و کاتولیک ها شامل کریسمس (25 دسامبر)، جمعه خوب، عید پاک، معراج و پنطیکاست است.

هنر و علوم انسانی

پشتیبانی از هنر. چندین مؤسسه از فعالیت‌های فرهنگی از جمله کانتون‌ها و کمون‌ها، کنفدراسیون، بنیادها، شرکت‌ها و اهداکنندگان خصوصی حمایت می‌کنند. در سطح ملی، این وظیفه اداره فدرال فرهنگ و Pro Helvetia است، یک بنیاد خودمختار که توسط کنفدراسیون تامین مالی می شود. برای حمایت از هنرمندان، اداره فدرال فرهنگ توسط کارشناسانی که نماینده مناطق زبانی هستند و اغلب خود هنرمند هستند توصیه می شود. Pro Helvetia از فعالیت های فرهنگی در کشورهای خارجی حمایت یا سازماندهی می کند. در داخل کشور، از آثار ادبی و موسیقی و همچنین تبادلات فرهنگی بین مناطق زبانی حمایت می کند. این مبادلات فرهنگی بین منطقه ای به ویژه برای ادبیات دشوار است، زیرا ادبیات منطقه ای مختلف به سمت کشورهای همزبان خود گرایش دارند. پایه ای به نام ch -Stiftung که توسط کانتون ها کمک مالی می شود، از ترجمه آثار ادبی به سایر زبان های ملی پشتیبانی می کند.

ادبیات. ادبیات منعکس کننده وضعیت زبانی ملی است: تعداد بسیار کمی از نویسندگان به دلیل زبان و همچنین به دلیل تفاوت های فرهنگی بین مناطق زبانی به مخاطبان ملی می رسند. ادبیات فرانسوی زبان سوئیس به سمت فرانسه گرایش دارد و ادبیات سوئیسی آلمانی زبان به سمت آلمان. هر دو درگیر یک رابطه عشق و نفرت با همسایگان خود هستند و سعی در ایجاد یک هویت متمایز دارند.

همچنین ببینید: فرهنگ جزایر ویرجین ایالات متحده - تاریخ، مردم، لباس، زنان، اعتقادات، غذا، آداب و رسوم، خانواده، اجتماعی

هنرهای گرافیکی. سوئیس دارای سنت غنی در هنرهای گرافیک است. چندین نقاش و گرافیست سوئیسی در سطح بین‌المللی به دلیل کارهایشان شناخته شده‌اند، به ویژه برای خلق پوستر، اسکناس و فونت برای چاپ (به عنوان مثال، آلبرشت دورر، هانس ارنی، آدریان فروتیگر، اورس گراف، فردیناند هودلر، و راجر پی فاند) .

هنرهای نمایشی. علاوه بر تئاترهای یارانه ای (که اغلب شهرها یارانه دریافت می کنند)، بسیاری از تئاترها و شرکت های آماتور با یارانه جزئی برنامه های غنی را با تولیدات داخلی و بین المللی به مخاطبان خود ارائه می دهند. تاریخچه رقص در سوئیس واقعاً از آغاز قرن بیستم آغاز شد، زمانی که رقصندگان و طراحان رقص مشهور بین المللی به دنبال پناهندگی در سوئیس بودند.

دولتعلوم فیزیکی و اجتماعی

علوم فیزیک سطح بالایی از بودجه دریافت می کنند زیرا برای حفظ و تقویت موقعیت فنی و اقتصادی کشور حیاتی تلقی می شوند. تحقیقات سوئیسی در علوم فیزیکی از شهرت بین المللی بسیار خوبی برخوردار است. منبع نگرانی فزاینده این است که بسیاری از محققان جوان آموزش دیده در سوئیس به کشورهای دیگر مهاجرت می کنند تا فرصت های بهتری برای ادامه فعالیت های تحقیقاتی خود یا توسعه کاربرد یافته های خود بیابند.

وضعیت علوم اجتماعی در نتیجه سطح پایین بودجه و عدم جایگاه و توجه عمومی کمتر مثبت است.

کتابشناسی

Bergier, J.-F. Guillaume Tell , 1988.

——. سوئیس و پناهندگان در دوران نازی، 1999.

Bickel, H., and R. Schläpfer. Mehrsprachigkeit – eine Herausforderung, 1984.

Blanc, O., C. Cuénoud, M. Diserens, et al. Les Suisses Vontils Disparaître؟ La Population de la Suisse: Problèmes, Perspectives, Politiques, 1985.

Bovay, C., and F. Rais. L'Evolution de l'Appartenance Religieuse et Confessionnelle en Suisse, 1997.

Campiche, R. J., et al. Croire en Suisse(s): Analyse des Résultats de l'Enquête Menée en 1988/1989 sur la Religion des Suisses, 1992.

Commitions de la Compréhension du Conseil National et du Conseil des Etats. "Nous Soucier de nos Incompréhensions": Rapport des Commissions de la Compréhension، 1993.

Conférence Suisse des Directeurs Cantonaux de l'Instruction Publique. Quelles Langues Apprendre en Suisse Pendant la Scolarité Obligatoire؟ Rapport d'un Groupe d'Expers Mandatés par la Commission Formation Générale pour Elaborer un "Concept Général pour l'Enseignement des Langues," 1998.

Cunha, A., J.-P. Leresche، I. Vez. Pauvreté Urbaine: le Lien et les Lieux, 1998.

Departement Fédéral de l'Intérieur. Le Quadrilinguisme en Suisse – Présent et Futur: Analyse, Propositions et Recommandations d'un Groupe de Travail du DFI, 1989.

همچنین ببینید: اقتصاد - دهقانان اوکراینی

du Bois, P. Alémaniques et Romands, entre Unité et Discorde: Histoire et Actualité, 1999.

Fluder, R., et al. Armut verstehen – Armut Bekämpfen: Armutberichterstattung aus der Sicht der Statistik, 1999.

Flüeler, N., S. Stiefel, M. E. Wettstein, and R.Widmer. La Suisse: De la Formation des Alpes à la Quête du Futur، 1975.

Giugni، M. و F. Passy. Histoires de Mobilization Politique en Suisse: De la Contestation à l'Intégration, 1997.

Gonseth, M.-O. Images de la Suisse: Schauplatz Schweiz, 1990.

Haas, W. "Schweiz." در U. Ammon, N. Dittmar, K. J. Mattheier, eds., Sociolinguistics: S. An International Handbook of the Science of Languageand Society, 1988.

Haug, W. La Suisse: Terre d'Immigration, Société Multiculturelle: Elements pour une Politique de Migration 1995.

Hogg ، ام.، ن. جویس، دی. آبرامز. "Diglossia در سوئیس؟ تجزیه و تحلیل هویت اجتماعی از ارزیابی سخنران." مجله زبان و روانشناسی اجتماعی، 3: 185-196، 1984.

Hugger، P.، ed. Les Suisses: Modes de Vie, Traditions, Mentalités, 1992.

Im Hof, U. Mythos Schweiz: Identität – Nation – Geschichte 1291–1991, 1991.

Jost, H. U. "Der Helvetische Nationalismus: Nationale Lentität, Patriotismus, Rassismus und Ausgrenzungen in der Schweiz des 20. Jahrhunderts." در H.-R. Wicker, Ed., Nationalismus, Multikulturalismus und Ethnizität: Beiträge zur Deutung von Sozialer und Politischer Einbindung und Ausgrenzung, 1998.

Kieser, R., and K. R. Spillmann, eds. سوئیس جدید: مشکلات و سیاست ها، 1996.

Kreis, G. Helvetia im Wandel der Zeiten: Die Geschichte einer Nationalen Repräsentationsfigur, 1991.

——. La Suisse Chemin Faisant: Rapport de Synthèse du Program National de Recherche 21 "Pluralisme Culturel et Identité nationale," 1994.

——. La Suisse dans l'Histoire, de 1700 à nos Jours, 1997.

Kriesi, H., B. Wernli, P. Sciarini, and M. Gianni. Le Clivage Linguistique: مشکلات درک مقدماتیCommunautés Linguistiques en Suisse, 1996.

Lüdi, G., B. Py, J.-F. د پیترو، آر. فرانسکینی، ام. ماتی، سی. اوش-سرا، و سی. کویروگا. Changement de Langage et Langage du Changement: Aspects Linguistiques de la Migration Interne en Suisse, 1995.

——. I. Werlen, and R. Franceschini, eds. Le Paysage Linguistique de la Suisse: Recensement Fédéral de la Population 1990، 1997.

Office Fédéral de la Statistique. Le Défi Démographique: Perspectives pour la Suisse: Rapport de l'Etat-Major de Propsective de l'Administration Fédérale: Incidents des Changements Démographiques sur Différentes Politiques Sectorielles,

<19>. Enquête Suisse sur la Santé: Santé et Comportement vis-á-vis de la Santé en Suisse: Resultats Détaillés de la Première Enquête Suisse sur la Santé 1992/93,1998.

Racine, J.-B. و C. Raffestin. Nouvelle Géographie de la Suisse et des Suisses, 1990.

Steinberg, J. چرا سوئیس؟ ویرایش دوم، 1996.

شورای علوم سوئیس. "احیای علوم اجتماعی سوئیس: گزارش ارزیابی." Research Policy FOP, vol. 13، 1993.

Weiss, W., ed. La Santé en Suisse, 1993.

Windisch, U. Les Relations Quotidiennes entre Romands et Suisses Allemands: Les Cantons Bilingues de Fribourg et du Valais, 1992.

—T ANIA O GAY

همچنین مقاله در مورد را بخوانیداعتبار اجتماعی در بین آلمانی های سوئیسی صرف نظر از سطح تحصیلات یا طبقه اجتماعی، زیرا آنها آلمانی های سوئیسی را از آلمانی ها متمایز می کنند. آلمانی های سوئیسی اغلب با صحبت کردن به آلمانی استاندارد احساس راحتی نمی کنند. آنها اغلب ترجیح می دهند هنگام تعامل با اعضای اقلیت فرانسوی زبان فرانسوی صحبت کنند.

در منطقه فرانسوی زبان، لهجه های اصلی فرانسوی- پروانسالی به نفع یک فرانسوی استاندارد که با لهجه های منطقه ای و برخی ویژگی های واژگانی رنگ آمیزی شده است، تقریباً ناپدید شده اند.

منطقه ایتالیایی زبان دو زبانه است و مردم به زبان ایتالیایی استاندارد و همچنین به لهجه های مختلف منطقه صحبت می کنند، اگرچه وضعیت اجتماعی لهجه ها پایین است. بیش از نیمی از جمعیت ایتالیایی زبان ساکن سوئیس اهل تیچینو نیستند، بلکه اصالتا ایتالیایی هستند. رومانش، یک زبان رومی از گروه رتیان، تنها زبان خاص سوئیس است به جز دو زبان مادری

سوئیس که در جنوب شرقی ایتالیا صحبت می شود. تعداد بسیار کمی از مردم رومانش صحبت می کنند، و بسیاری از این افراد خارج از منطقه زبانی رومانش در بخش هایی از کانتون آلپ گرابوندن زندگی می کنند. مقامات کانتونی و فدرال اقداماتی را برای حفظ این زبان انجام داده اند، اما موفقیت در درازمدت به دلیل سرزندگی رومانش زبانان تهدید می شود.

از آنجایی که کانتون های مؤسس آلمانی زبان بودند، مسئله چندزبانگی تنها در قرن نوزدهم ظاهر شد، زمانی که سوئیس از ویکی پدیاکانتون های فرانسوی زبان و تیچینو ایتالیایی زبان به کنفدراسیون ملحق شدند. در سال 1848 قانون اساسی فدرال بیان کرد: "آلمانی، فرانسوی، ایتالیایی و رومانش زبان های ملی سوئیس هستند. آلمانی، فرانسوی و ایتالیایی زبان های رسمی کنفدراسیون هستند." تا اینکه در سال 1998 کنفدراسیون سیاست زبانی را ایجاد نکرد و بر اصل چهار زبانی (چهار زبان) و نیاز به ترویج رومانش و ایتالیایی تاکید کرد. با وجود تفاوت های کانتونی در سیستم آموزشی، همه دانش آموزان حداقل یکی از زبان های ملی دیگر را یاد می گیرند. با این حال، چندزبانگی تنها برای اقلیتی از جمعیت (28 درصد در سال 1990) یک واقعیت است.

سمبولیسم. نمادهای ملی آینه تلاش برای دستیابی به وحدت با حفظ تنوع هستند. پنجره‌های شیشه‌ای رنگی گنبد مجلس، پرچم‌های کانتونی را نشان می‌دهد که دور نشان ملی یک صلیب سفید روی پس‌زمینه قرمز گرد هم آمده‌اند، که با شعار Unus pro omnibus، omnes pro uno ("یکی") احاطه شده است. برای همه، همه برای یکی"). پرچم ملی که به طور رسمی در سال 1848 به تصویب رسید، در قرن چهاردهم به وجود آمد، زیرا اولین کانتون های کنفدراسیون به یک علامت مشترک برای به رسمیت شناختن در میان ارتش های خود نیاز داشتند. صلیب سفید روی پس‌زمینه قرمز از پرچم کانتون شوئیز می‌آید که دارای پس‌زمینه‌ای قرمز رنگ است که نماد عدالت مقدس و نمادی کوچک از مسیح است.روی صلیب در گوشه سمت چپ بالا. به دلیل خشونت سربازان شویز، دشمنان آنها از نام این کانتون برای تعیین همه کانتون های کنفدراسیون استفاده کردند.

پس از تشکیل دولت فدرال، تلاش هایی برای ترویج نمادهای ملی صورت گرفت که هویت ملی مشترک را تقویت کند. با این حال، احساس هویت کانتونی هرگز اهمیت خود را از دست نداد و نمادهای ملی اغلب مصنوعی تلقی می شوند. روز ملی (اول اوت) تا پایان قرن بیستم به یک تعطیل رسمی تبدیل نشد. جشن روز ملی اغلب ناخوشایند است، زیرا تعداد کمی از مردم سرود ملی را می شناسند. یکی از آهنگ ها به مدت یک قرن به عنوان سرود ملی خدمت می کرد اما به دلیل کلمات جنگ طلبانه اش و به دلیل یکسان بودن ملودی آن با سرود ملی بریتانیا مورد انتقاد قرار گرفت. این امر باعث شد تا دولت فدرال "Psalm سوئیس" را، یکی دیگر از آهنگ های محبوب، سرود ملی رسمی در سال 1961 اعلام کند، اگرچه این سرود تا سال 1981 رسمی نشد.

ویلیام تل به طور گسترده به عنوان قهرمان ملی شناخته می شود. او به عنوان شخصیتی تاریخی معرفی می شود که در قرن چهاردهم در مرکز سوئیس زندگی می کند، اما وجود او هرگز ثابت نشده است. تل پس از خودداری از تعظیم در برابر نماد قدرت هاپسبورگ، مجبور شد یک تیر به سمت سیبی که روی سر پسرش گذاشته شده بود پرتاب کند. او موفق شد اما به دلیل شورش دستگیر شد. داستان ویلیام تلنمادی برای شجاعت مردم آلپی است که اقتدار قضات خارجی را رد می کنند و مشتاق استقلال و آزادی هستند و سنت اولین "سه سوئیسی" را که در سال 1291 سوگند اتحاد اولیه را اداء کردند، تداوم می بخشد.

Helvetia یک نماد ملی زنانه است. او که نماد ایالت فدرال است که کانتون ها را گرد هم می آورد، اغلب (مثلاً روی سکه ها) به عنوان یک زن میانسال اطمینان بخش، مادری بی طرف که بین فرزندانش هماهنگی ایجاد می کند، نشان داده می شود. هلوتیا با ایجاد کنفدراسیون در سال 1848 ظاهر شد. هر دو چهره نمادین هنوز استفاده می شوند: برای استقلال و آزادی مردم سوئیس و هلوتیا برای اتحاد و هماهنگی در کنفدراسیون.

تاریخ و روابط قومی

پیدایش ملت. ساخت کشور شش قرن به طول انجامید، پس از سوگند اولیه در سال 1291، زمانی که کانتون های اوری، شویز و آنتروالد با یکدیگر متحد شدند. شرایط متفاوتی که تحت آن کانتون ها به کنفدراسیون ملحق شدند، دلیل تفاوت در میزان دلبستگی به «ملت» است، اصطلاحی که به ندرت در سوئیس استفاده می شود.

مدل یک ملت متحد توسط جمهوری هلوتیا (1798-1803) تحمیل شده توسط ناپلئون بناپارت، که سعی داشت سوئیس را به یک کشور متمرکز تبدیل کند، آزمایش شد. جمهوری سلطه برخی از کانتون ها توسط برخی دیگر را لغو کرد، همه کانتون ها شریک کامل در کانتون شدند.کنفدراسیون، و اولین پارلمان دموکراتیک تأسیس شد. ناکافی بودن مدل متمرکز به سرعت آشکار شد و در سال 1803 ناپلئون سازمان فدرال را دوباره تأسیس کرد. پس از فروپاشی امپراتوری او در سال 1814، بیست و دو کانتون یک پیمان فدرال جدید (1815) امضا کردند و بی طرفی سوئیس توسط قدرت های اروپایی به رسمیت شناخته شد. تنش در میان کانتون ها به شکل درگیری بین لیبرال ها و محافظه کاران، بین کانتون های صنعتی و روستایی، و بین کانتون های پروتستان و کاتولیک شکل گرفت. لیبرال ها برای حقوق سیاسی مردمی و ایجاد نهادهای فدرال که به سوئیس امکان تبدیل شدن به یک ایالت مدرن را بدهد، مبارزه کردند. کانتون های محافظه کار از تجدید نظر در پیمان 1815 خودداری کردند، که حاکمیت آنها را تضمین می کرد و به آنها قدرت بیشتری در داخل کنفدراسیون نسبت به جمعیت و اقتصاد آنها می داد. این تنش منجر به جنگ داخلی Sonderbund (1847) شد که در آن هفت کانتون کاتولیک توسط نیروهای فدرال شکست خوردند. قانون اساسی ایالت فدرال ابزار بهتری برای ادغام کانتون ها فراهم کرد. قانون اساسی 1848 به کشور شکل کنونی خود را داد به جز ایجاد کانتون جورا که در سال 1978 از کانتون برن جدا شد.

هویت ملی. سوئیس مجموعه ای از مناطق کوچک است که به تدریج به کنفدراسیون ملحق شدند نهبه دلیل هویت مشترک، اما به نظر می رسید که کنفدراسیون استقلال آنها را تضمین می کند. وجود هویت ملی که فراتر از تفاوت های کانتونی، زبانی و مذهبی باشد هنوز مورد بحث است. بین یک گفتمان از خود راضی در مورد مردمی سعادتمند که خود را الگویی برای دیگران می‌دانند و یک گفتمان تحقیرآمیز که موجودیت ملت را زیر سوال می‌برد، نوسان وجود داشته است: شعار "Suiza no existe" در غرفه سوئیس در نمایشگاه جهانی سویل در سال 1992، منعکس کننده بحران هویتی است که سوئیس در سال 1991 با آن روبرو شد، زمانی که هفتصد سال از وجود خود را جشن گرفت.

بررسی مجدد تصویر ملی نتیجه رفتار بانک های کشور با یهودیان

ساختمان های سنتی در بخش قدیمی ژنو است. حفظ میراث معماری کشور در سرتاسر سوئیس یک نکته مهم است. بودجه در طول جنگ جهانی دوم. در سال 1995، افشاگری های عمومی در مورد حساب های "خوابیده" در بانک های سوئیس که دارندگان آنها در جریان نسل کشی نازی ها ناپدید شده بودند، شروع شد. مورخان قبلاً تحلیل‌های انتقادی از رفتار بانک‌ها و مقامات فدرال سوئیس در دوره‌ای منتشر کرده بودند که هزاران پناهنده پذیرفته شدند اما هزاران نفر دیگر به مرگ احتمالی بازگردانده شدند. نویسندگان این تحلیل ها متهم به تحقیر کشورشان بودند. پنجاه سال طول کشیدبرای بلوغ داخلی و اتهامات بین‌المللی برای بازنگری انتقادی تاریخ معاصر کشور و ارزیابی این که این خودآزمایی چه تأثیری بر هویت ملی داشته است خیلی زود است. با این حال، احتمالاً نمایانگر دوران شک و تردید جمعی است که دهه های پایانی قرن بیستم را رقم زده است.

روابط قومی. مفهوم گروه های قومی به ندرت در ملتی که مفهوم گروه زبانی یا فرهنگی ترجیح داده می شود استفاده می شود. اشاره به قومیت در مورد چهار گروه زبانی ملی بسیار نادر است. قومیت بر احساس یک هویت مشترک که بر اساس تاریخ مشترک و ریشه های مشترک منتقل شده از نسلی به نسل دیگر است، تأکید می کند. در سوئیس، عضویت در یک گروه زبانی به همان اندازه که به استقرار در یک قلمرو زبانی تعریف شده بستگی دارد، به میراث فرهنگی و زبانی فرد نیز بستگی دارد. بر اساس اصل قلمروی زبان ها، مهاجران داخلی مجبورند در تماس های خود با مقامات از زبان قلمرو جدید استفاده کنند و هیچ مدرسه دولتی وجود ندارد که فرزندان آنها بتوانند به زبان اصلی والدین آموزش ببینند. ترکیب جمعیت در مناطق مختلف زبانی نتیجه سابقه طولانی ازدواج های درونی و مهاجرت های داخلی است، و تعیین آن دشوار است.

Christopher Garcia

کریستوفر گارسیا یک نویسنده و محقق با تجربه است که علاقه زیادی به مطالعات فرهنگی دارد. او به عنوان نویسنده وبلاگ محبوب، دایره المعارف فرهنگ جهانی، تلاش می کند تا بینش و دانش خود را با مخاطبان جهانی به اشتراک بگذارد. کریستوفر با مدرک کارشناسی ارشد در انسان شناسی و تجربه سفر گسترده، چشم اندازی منحصر به فرد را به جهان فرهنگی ارائه می دهد. از پیچیدگی‌های غذا و زبان گرفته تا تفاوت‌های ظریف هنر و مذهب، مقالات او دیدگاه‌های شگفت‌انگیزی را در مورد بیان‌های گوناگون بشریت ارائه می‌کنند. نوشته های جذاب و آموزنده کریستوفر در نشریات متعددی به نمایش درآمده است، و آثار او پیروان فزاینده ای از علاقه مندان به فرهنگ را به خود جلب کرده است. کریستوفر چه در سنت‌های تمدن‌های باستانی و چه در جستجوی آخرین روندهای جهانی‌شدن، وقف نورپردازی ملیله‌های غنی فرهنگ بشری است.